لیلا پیرعلی همدانی: نگار داوری اردکانی فارغالتحصیل دکترای زبانشناسی همگانی از دانشگاه تهران است. او کارشناسی شیمی دارد ولی علاقهی فردیاش او را به رشتهی زبانشناسی کشانده، وی دو کتاب با عنوانهای «سرهگرایی زبانی» و «صد سال برنامهریزی زبان فارسی» نوشته و مقالات بسیاری در همین زمینه به چاپ رسانده است. او هم اکنون استادیار دانشگاه شهید بهشتی است.
شما کارشناس شیمی کاربردی هستید، چه چیز باعث شد در رشتهی زبانشناسی ادامهی تحصیل بدهید؟
من از ابتدا به علوم انسانی بسیار علاقهمند بودم. البته به سایر علوم هم بیعلاقه نبودم، اما سوال ذهن من، از نوع سوالات علوم انسانی بود و حتا به خاطر دارم که سوالات زبانشناختی و زبانی در کودکی ذهن مرا به خود مشغول میکرد. شیمی را دوست داشتم و وقتی نظامهای حاکم بر عناصر و مواد را مطالعه میکردم، گاهی دچار وجد و شعف می شدم. اما، سوال ذهن من از نوع سوالات علوم پایه نبود، آنچه ذهن مرا در حین مطالعه این علوم به خود مشغول میکرد، حیرت از خلقت نظاممند پروردگار بود. اما جستوجوی پاسخ سوالات علوم انسانی همواره برایم لذتبخش بود.
رشتهی زبانشناسی در سالهای اخیر، رشد و پیشرفت خوبی در ایران داشته است و علاقهمندان فراوانی از حوزههای دیگر به زبانشناسی روی آوردهاند و شاخههای مختلف دانش زبانشناسی مانند نشانهشناسی، آواشناسی، برنامهریزی زبان و معنیشناسی شکل گرفتهاند و پیوند میان زبانشناسی و ادبیات نیز روشنتر شده است، با این حال، هنوز آثار منتشر شده در این حوزهها کم است. بهنظر شما چه تلاشهایی باید صورت گیرد و آیا در آینده چشمانداز خوبی برای برنامهریزی زبان میتوان تصویر کرد؟
بله، من امیدوارم با توجه به اینکه برنامهریزی زبان یکی از کاربردیترین و بنابراین، یکی از میانرشتهایترین حوزههای زبانشناسی است، مورد توجه دانشجویان و پژوهشگران قرار گیرد. اکنون هم احساس میکنم در کلاسهای درس دانشجویان به این حوزه علاقهمند میشوند و پیگیری های خوبی هم از جانب دانشجویان دیدهام. اما، همانطور که شما اشاره کردید در ایران منابع در این حوزه ـ چه به زبان انگلیسی و چه به زبان فارسی ـ زیاد نیست و این موضوع ممکن است انگیزهها را کاهش دهد که باید راه چارهای برای آن جست. بعضی چیزها برای آدم عادی میشود؛ یکی از آنها هم نبود بازار بینالمللی کتاب در ایران است. درست است که دسترسی به برخی کتب از طریق اینترنت و یا برگزاری نمایشگاههای فصلی مهیا شده است، ولی به هر حال این شیوههای یافتن کتاب، محدودیتهای خاص خود را دارد که میتواند به سهم خود به رشد روحیهی پژوهش و تتبع آسیب بزند. برگردم به اصل مطلب؛ با توجه به اینکه اساس و جوهر برنامهریزی زبان یک امر شمی است و انسان طبیعتاً، به اقتضای شرایط و با توجه به رابطهی زبان و هویت موضوع زبان را مورد توجه قرار میدهد، ضرورت هر چه علمی کردن این توجهات حس میشود. هر چه کار برنامهریزی زبان نظاممندتر و مبتنی بر الگوهای از پیش تعیین شده باشد، مساعی صرف شده، منجر به نتایج بهتری خواهد شد و از جمله این نتایج، تقویت هر چه بیشتر زبان فارسی او به طور همزمان حفظ سایر گویش ها و زبانهای رایج در ایران است.
با توجه به آسیبهایی که متوجه زبان فارسی است، شما برنامهریزی زبان برای زبان فارسی و ترویج آن در نظام آموزشی را چگونه می بینید؟
جدیترین آسیب به زبان فارسی وقتی رخ میدهد که گویشوران این زبان نسبت به کارآمدی ابزاری آن و نیز شان عاطفی آن نامطمئن شوند و در واقع به کار بردن زبان دیگری را هم از نظر کارآیی و هم عاطفی ترجیح دهند. پژوهشهای نگرشسنجیای که من و دانشجویانم در برخی نقاط ایران (تهران، اصفهان، اردبیل، کردستان و بندرعباس) انجام دادهایم، چنین چیزی را نشان نمیدهد. یعنی گویشوران این مناطق فارسی را کارآمد تلقی کرده و به آن علاقه دارند. ولی به هر حال، وظیفهی برنامهریز زبان رصد وضعیت زبان در دورههای مختلف و از جنبههای مختلف است. توجه به پیکرهی زبان همراه با در نظر گرفتن اهداف شانی از جمله کارهایی است که برنامهریزان زبان لازم است به طور همیشگی به آن اقدام کنند. تقویت نگرشهای مثبت به زبان از طریق ترغیبهای فرهنگی و نیز افزایش کارآیی ابزاری زبان از طریق غنیسازی معنایی و ساختاری آن از جمله اولویتهای برنامهریزی زبان است. اما، توجه به ارتقا شیوههای آموزش زبان نیز از جمله اولویتهای برنامهریزی زبان فارسی است. البته من فهرست طبقهبندی شده و سلسلهمراتبی از موضوعات مرتبط با برنامهریزی زبان فارسی و سایر زبانها و گویشهای رایج در ایران تهیه کردهام که مراجعه به این فهرست مطلب را روشنتر خواهد کرد.
با توجه به کتاب «سرهگرایی»، خودتان چقدر به سرهگرایی اعتقاد دارید؟
من توصیه می کنم این کتاب را بخوانید. البته همانطور که روی جلد کتاب درج شده، بخشی از این کتاب ترجمهی کار توماس در این موضوع است و نکتهی بسیار مهمی در همین قسمت ترجمه شده که در واقع مبنای نظری کار است، وجود دارد که معمولا مورد غفلت قرار میگیرد. آن نکته ظریف این است: انسان اساسا مایل به طبقهبندی ارزشی مقولات و پدیدههای اطراف خود است. انسان بیشتر چیزها را در دو طبقه مطلوب و نامطلوب از یکدیگر جدا میکند و در مورد زباناش نیز همین طبقهبندی را انجام میدهد. به طور کلی، سرهگرایی در مفهوم عام آن نتیجهی همین نوع طبقهبندی است. یعنی انسان عناصر زبان خود را به عناصر مطلوب و نامطلوب تقسیم میکند و اساسا زبانهای دیگر را نیز با دو برچسب مطلوب و نامطلوب از یکدیگر جدا میکند. بنابراین میخواهم بگویم سرهگرایی تا حدی طبیعی نوع تفکر انسان است. ضمن اینکه فکر حفظ زبان ناشی از همین نوع تفکر است. اما چند نکته ظریف در این کتاب وجود دارد که دوست دارم در اینجا توجه خوانندگان را به آن جلب کنم:
الف. سرهگرایی انواع مختلف دارد و این انواع بستگی صرف به تعریف مطلوب و نامطلوب دارند. یعنی وقتی مطلوب من زبان عهد باستان است، سرهگرایی من از نوع باستانگرا خواهد بود یعنی من سعی خواهم کرد تا عناصر گونه باستانی زبان را تا حد ممکن وارد زبان خود کنم. متاسفانه اکثر علاقهمندان به موضوع زبان و حفظ زبان به این نکته که سرهگرایی میتواند تجلیات مختلف داشته باشد، وقوف ندارند. و متعاقب این عدم وقوف، به محکوم کردن و یا تجلیل از سرهگرایی میپردازند. درست است که سرهگرایی افراطی از هر نوعی که باشد، به طور معمول چارهساز نخواهد بود و به حال زبان مضر است ولی در دیگر سوی طیف اگر این گرایش زبانی در وجود انسان وجود نداشت، تمایل به حفظ زبانها نیز وجود نداشت و شاید سیر تغییر و تحول زبانها سریع تر از آنچه اکنون رخ میدهد اتفاق میافتاد. در کتاب «سرهگرایی» گفته شده است سرهگرایی مشتمل بر دو فرآیند دفع و جذب است. ممکن است این سوال پیش بیاید که خود سرهگرایی با توسل به این دو فرایند موجب تغییر زبانها میشود که این درست است، اما باید موضوع را این گونه تکمیل کنیم: سرهگرایی از یک طرف مشتمل بر فرآیندهای دفع و ممانعت از ورود و از دیگر سو مشتمل بر فرآیندهای جذب و ممانعت از خروج است که یکی منجر به حفظ و دیگری منجر به تغییر زبان میشود. البته تغییر وقتی ایجاد میشود که همسوی با نگرشهای زبانی گویشوران هر زبان باشد، در غیر این صورت سرهگرایان تلاشی بیهوده میکنند.
ب. انواع سرهگرایی فقط با توجه به تعریف مطلوب /نامطلوب نیست، سرهگرایی با توجه به عناصر و سطوح مختلف زبان نیز انواعی دارد. وقتی اصطلاح سرهگرایی شنیده میشود فورا ذهن بیشتر افراد به سمت واژگان زبان میرود و این البته تا حدی قابل توجیه است چون فهرست واژگان زبان باز است و در نتیجه ورود و خروج و جذب و دفع این عناصر به نظر سادهتر میرسد. با این حال باید توجه داشت که این گرایش میتواند در همهی سطوح زبان از معنی گرفته تا نحو و ساخت واژه و ساخت آوایی زبان جلوهگر شود.
ج. به این ترتیب، سرهگرایی در حد معمول آن گرایشی طبیعی است و نشات گرفته از شناخت و ذهن انسان. اما صورتهای افراطی آن، که بدون توجه به کارآمدی زبان اعمال میشود به هیچ وجه نمی تواند زبان مورد نظر را کارآمد و غنی کند. با توجه به اینکه هدف برنامهریز زبان ارتقا پیکره و شان زبان است، سرهگرایی از نوع و در حدی مطلوب و مورد قبول است که منجر به افزایش کارآمدی زبان و ارتقا شان آن شود و در صورتی که در تقابل با اهداف پرورشی و اقتصادی برنامهریزی زبان باشد، لازم است کنار گذاشته شود. با این حال باید به این نکته ظریف توجه داشته باشیم که اگر گرایشهای سرهگرایانه وجود نداشت، دیگر کسی به فکر برنامهریزی زبان از نوع حفظ و پرورش زبان نمیافتاد. دوست دارم در جهت تقویت آن کاری انجام دهم اما جایگزینی همهی عناصر غیر فارسی موجود در زبان فارسی با عناصر فارسی را چندان عملی نمییابم و بده بستان بین زبانها را تا حدی که اساس یک زبان را تحت تاثیر قرار ندهد عادی و طبیعی تلقی مینمایم و در این موارد همان تطابقات آوایی و صرفی و نحوی را روش اقتصادیتر و ثمربخشتری به شمار میآورم.
من در این حد سره گرا هستم که دوست ندارم زبان فارسی را ناکارآمد و ناتوان ببینم و توجه من بیشتر به نگارش متن فارسی است. فکر میکنم در حال حاضر همچنان که به واژگان زبان فارسی توجه میکنم، لازم است توجه به بهبود کیفیت نگارش متن و گفتمان زبان فارسی در صدر اولویتهای مسائل زبان فارسی قرار گیرد. توجه به ارتقا روشها و شیوههای آموزش فارسی نیز از جمله ضرورتهای برنامهریزی زبان فارسی در حال حاضر است.
آیا با برنامهریزی زبانی میتوان به فارسی که تقریبا سره باشد دست یافت؟
به نظر من هدف برنامهریز زبان فارسی این نیست. زبانشناسی و برنامهریزی زبان از آن حیث که حوزههایی علمی هستند مسائل را واقعگرایانه میبینند. برنامهریزی زبان برای کارآمد کردن زبان از ابعاد مختلف است و صد البته موضوع حفظ ماهیت و هویت اصلی یک زبان نیز لازم است در این جریان کارآمدسازی مورد توجه قرار گیرد. اما باید توجه داشته باشیم که برنامهریزی زبان اگر بخواهد به شیوه ای علمی اعمال شود اساسا با هدف سرهسازی نیست. ضمن اینکه گفتیم سرهسازی خود میتواند انواع مختلفی داشته باشد که باید حتما تعریف شود. هر چه اهداف و راهبردهای برنامهریزی زبان فارسی روشنتر تبیین شده باشد راه هموارتر و رسیدن به مقصد آسان تر خواهد بود. ولی باز هم تاکید میکنم هدف برنامهریزی زبان فارسی کارآمدسازی هر چه بیشتر آن در سطوح مختلف است و اگرچه به طور معمول برنامهریزان زبان گوشهچشمی به نوعی از سرهگرایی دارند، چون چنانکه گفتیم مهمترین انگیزه برنامهریزی زبان هویت یابی، هویتسازی و یا حفظ هویت است ـ جذب و دفع انواعی از عناصر زبان اساس و آرمان برنامهریز زبان نباید باشد.
بهترین آثاری که این اواخر مطالعه کردید، کداماند؟
با توجه به ارتباط تنگاتنگ جامعهشناسی زبان با تحلیل گفتمان و برنامهریزی زبان با تحلیل انتقادی گفتمان، در حال حاضر بیشتر در این حوزه مطالعه میکنم. مشغول خواندن کتاب تحلیل گفتمان فرکلاف هستم. البته الان بیشتر در جستوجوی تهیهی طرح درسی برای درس تحلیل گفتمان هستم. فکر میکنم کتاب یول و براون که به طور معمول در مقطع کارشناسی ارشد تدریس میشود اگر چه کتاب خوبی است، دید لازم و کافی را در حوزه عملی تحلیل گفتمان به استاد و دانشجو نمی دهد.
آیا کتاب جدیدی در دست چاپ دارید؟
بله. البته چند سالی است که مشغول سر و سامان دادن به چهار کتاب هستم. امیدوارم به همت چند تن از دانشجویان خوب و فعالم دو تا از آنها را امسال چاپ کنم. یکی تجدید چاپ کتاب «صد سال برنامهریزی زبان» است که اصلاحات اساسی روی آن انجام شده است و تقریبا آمادهی چاپ است. کتاب دیگری با عنوان «برنامهریزی زبان چیست؟» هم تقریبا آماده است. اما فصل آخر آن باید بازنویسی شود. مجموعه مقالات خودم در حوزه برنامهریزی زبان و نگرش های زبانی فارسی زبانان ساکن تهران را هم در دست تهیه دارم. کتاب دیگری که شاید چاپ آن به سال آینده بکشد کتابی است درباره معیارسازی زبان که هنوز جای کار دارد.
مهر ۱۳۸۹
منبع: سایت شهر کتاب http://www.bookcity.org/detail/529