هر نوع بررسی و توسعه باورهای پایه و تغییر در زیرساخت های نظری جهت تحول آموزشی خود به خود دستاورد عقل بشر قلمداد میشود. با توجه به تغییرات پدید آمده در جایگاه و نقش عقل ، ضرورت بازتعریف عقل برای تغییر جهت برنامه ها و راهبردهای توسعه و هدایت تحولات آموزشی مورد تاکید قرار دارد. نادیده گرفتن نقش عقل در جهتگیری برنامه های توسعه میتواند مانع پیش بینی مسیر تحولات و به خصوص کنترل و هدایت آنها شود. ولی این مهم خود به بازبینی نقش عقل در تشحیص اهداف و شناخت وسایل و شیوه های دستیابی به آنها وابسته است.
امروزه هرچند عقل نقشی اساسی در برنامه ریزی های توسعه از جمله توسعه علم و فناوری ایفا می کند ولی به نظر میرسد اهداف غایی توسعه در مقامی مصون از نقد و بررسی مکرر و تیزبینانه عقل واقع شده اند و انتظار میرود تحولات نظام آموزشی همسو با اهداف توسعه شکل بگیرند. این نوع رویارویی با مفهوم توسعه خود حاصل محدود شدن نقش عقل و کاهش آن به یک امر شخصی و درونی است که طی فرایندی طولانی و ضمن تحولات فلسفه و علم پدید آمده است ولی آثار زیانبار آن امروزه به شکل بحران های متنوع آشکار میگردد.
در هر صورت، درک همبستگی تحولات آموزشی با تحولات حوزه علم و فناوری، به کشف نقش واقعی و همچنین نقش رسمی و تعریف شده عقل مربوط میشود و دنبال نمودن این پرسش که تحولات علم و فناوری بر اساس چه برداشتی از عقل و کارکردهای آن شکل گرفته می تواند ضرورت بازتعریف عقل را برای تحول در توسعه علم و فناوری و همچنین پیریزی و هدایت تحولات آموزشی روشن ساخته و از جهت شروع سلسله مطالعات بنیادینی که تامین زمینههای معرفت شناختی تحول در نظام آموزشی را بر عهده خواهند گرفت یک گام موثر قلمداد شود. مطالعه حاضر به بحث در پیرامون مطالب اشاره شده پرداخته است.
برای دانلود کامل فایل مقاله بر روی لینک زیر کلیک نمایید.