آنگاه که با بالهای لطف و عنایت تو پر کشیدم و اوج گرفتم
و به امید وعده هایت گام های فراتر از توان و حّدِ خود برداشتم
و حتی زمانی که جامه های فاخرِ خواسته هایت را بر تنِ تمایلات زمینی خود پوشاندم
و نامه های خود را به نام تو مهر نمودم و متاع ناخالص خود را به نام تو در بازارت عرضه کردم
دلسردی و ناکامی، ترس ودلهره، درماندگی و ذلت، شکست و نرسیدن و….
برایم بی معنی بودند و هجو
*
وسوسه های ناکامی، گاه به همراه لرزش دل، تزلزل را پررنگ و توان فرسا می نمود
توهم رهاشدن و واماندن، دلشوره های بی تاب کننده به همراه آورد
با چنین حالی به درگاهت هجوم آوردم، عربده کشیدم، خط و نشان کودکانه رسم کردم
اشک ریختم و زار زدم، به خاک افتادم، دوری از تو را انکار نمودم
و در آخر همچون کودکان خسته و بی رمق، هق هق کنان به آغوشت پناه آوردم
و در آرزوی شنیدن کلامت، آرام آرام بر گونه هایم خون دل جاری شد
و تو چه آرام و دل نشین در شکل تفال گفتی:
ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَیْنَاهُمْ وَمَنْ نَشَاءُ(۱)
*
دلگرم شدم، جان گرفتم و با مرور بر پیمان های ریشه دار و محکم
در سحرِ ماه نزول برکات، خود را به مهمانی تو دعوت شده یافتم
با عشق و ایمان به قدرت بالهای لطف تو وضو ساختم
اوج دست نیافتنی بار دیگر نزدیک بود وپذیرا
در این حال بود که برای شستشوی ادواری پلیدی ها
به بدل بهترین مکانها مرا خواندید (۲)و در لباس تفال در گوشم زمزمه کردید:
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی«۱۴»
إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَىٰ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَىٰ «۱۵» فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لَا یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَىٰ(۳)
(۱)سوره انبیاء آیه ۹ «سپس به وعده ای که به آنان داده بودیم وفا کردیم و آنان وهرکه را می خواستیم نجات دادیم »
(۲)مَن زارَ عَبْدَالعظیم بری زارَ الحُسَیْنَ بکربلا – قال الامام الهادی(ع) لَو أنَّکَ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِالعَظیم عِنْدَکمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زارَ الحُسَیْنَ بْنَ علی(ع) مردی از اهل ری با امام هادی(ع) دیدار کرد و امام (ع) از او پرسید: کجا بودی؟ عرض کرد در زیارت امام حسین(ع). امام (ع) به او فرمودند: اگر قبر (حضرت) عبدالعظیم را که نزد شماست زیارت می کردی، همچون کسی بودی که حسین بن علی (ع) را زیارت کرده است. بحارالانوار – ج.۹۹، ص.۲۶۸
(۳)سوره طه آیه ۱۴ به بعد «همانا ! من خدایم که جز من معبودى نیست ، پس مرا بپرست و نماز را براى یاد من برپا دار (۱۴) بىتردید قیامت که مىخواهم زمان وقوعش را پنهان بدارم ، آمدنى است ، تا هر کس را برابر کوششى که مىکند ، پاداش دهند (۱۵) مبادا آنکه از هواى نفسش پیروى کرده و [به این سبب] به قیامت ایمان ندارد ، تو را [از توجه به آن] باز دارد که هلاک میشوى .»