تلاقی نظریه و واقعیت: استفاده از ظرفیت کامل تحلیل تطبیقی کیفی با کاربست تابع تقاطع نرمافزار QCA
تحلیل مقایسهای بینالمللی دربارهی وقوع جنبش اجتماعی[۱]
TsutomuWatanabe- Shinshu University, Japan – ۲۰۰۳
ترجمهی کمال رضوی
این مقاله یکی از منابع درس روش تحقیق پیشرفته دکتر چلبی در مقطع دکتری دانشگاه شهید بهشتی است که به سبب علاقه مترجم به موضوع، ترجمه شده است. منبع اصلی مقاله و لینک دریافت آن به شرح زیر است:
Watanabe, Tsutomu. 2003. “Where theory and reality meet: using the full potential of QCA by exploiting the intersection function of the QCA software. International comparison analysis about the occurrence of social movement”. COMPASSS Research Group launching conference on Systematic Comparative Case Analysis and Policy Analysis: recent advances in QCA and Fuzzy Sets and their applications in policy analysis. ۱۶-۱۷ Sept. 2003 Louvain-la Neuve and Leuven.
۱. طرح مسئله
میتوانیم بگوییم تاریخ جامعهی مدرن ما، تاریخ چالشهای شهروندان در مقابل دولت است. این چالش با انقلاب مردم ـ برای مثال، انقلاب فرانسه ـ آغاز میشود، تا انقلاب سوسیالیستی، انقلاب در آمریکای لاتین و آفریقا، جنبش حقوق مدنی در آمریکا و جنبش محیطزیست و … [ادامه مییابد]. به خاطر داریم که جنبشهای دموکراسی در مقیاس کلان در ۱۹۸۹ به ملتهای اروپای شرقی توسعه یافت، دیوار برلین سقوط کرد، و دولت سوسیالیستی اروپای شرقی دچار فروپاشی شد. گفته میشود که یک موج بزرگ (برای مثال، انقلاب ماه مه ۱۹۶۸ در فرانسه و جنبش علیه پیمان امنیت آمریکا ـ ژاپن در ژاپن و جنبش ضدجنگ ویتنام در آمریکا) از نیمهی دوم دههی ۱۹۶۰ تا نیمهی دوم دههی ۱۹۷۵ شکل گرفت که در آن، روند جنبشهای اجتماعی در ملتهای سرمایهداری پیشرفته پس از جنگ جهانی دوم را میتوانیم ببینیم. میتوان چنین اندیشید که برای ملتهای سرمایهداری پیشرفته، این برهه، یک نقطهی گذار (چرخش) در سیاست بعد از جنگ جهانی دوم بوده است.
اینجا، یک چرخه وجود دارد (موجی از اعتراض) و این چرخه دربردارندهی دورهی رشد اولیهی جنبش است (دورهی اول)، سپس دورهی حداکثری (دورهی میانی) و دورهی افول (دورهی پایانی). چرا چرخهی اعتراض در یک دورهی زمانی خاص رخ میدهد؟ چه چیز باعث شدت گرفتن جنبش اجتماعی میشود؟ در تحقیقات جنبش اجتماعی، بسیاری از محققان عامل وقوع جنبش اجتماعی را بهعنوان یکی از مهمترین مسائل در نظر گرفتهاند. گرچه بسیاری از تحقیقات، از نوع مطالعهی موردی با تحقیقات کمّی بودهاند که بر مشارکتکنندگان در جنبش تأکید میکنند (برای مثال، تحلیل تحقیق پیمایشی دربارهی مشارکتکنندگان در جنبش). تحقیقی که واحد تحلیل آن یک کشور باشد (بهویژه کشورهای سرمایهداری پیشرفته) بهندرت دیده میشود. هنگامیکه ما به موج جنبشهای اجتماعی در سراسر جهان از دههی ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ مینگریم، دشوار است که بتوان با این قبیل رویکردها به جستجوی عوامل وقوع جنبش اجتماعی نائل آمد.
سپس به کمک رویکرد جبر بولی که واحد تحلیلی معادل کشور دارد، این مسئله را مورد آزمون قرار خواهم داد که چه عواملی موجب کلید زدن جنبشهای اجتماعی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در ملتهای سرمایهداری پیشرفته شدند. افزون بر این، نوع مکانیزمی که موجی از اعتراض پدید میآورد، را مورد آزمون قرار خواهم داد. بهعلاوه، عوامل وقوع جنبش اجتماعی در دورهی نخست چرخه را با عوامل دورهی آخر مورد مقایسه قرار خواهم داد.
بهطور مشخص، سه فرضیه را دربارهی وقوع جنبشهای اجتماعی مطرح و مورد آزمون قرار خواهم داد. در بخش دوم، تاریخچهی متأخر تحقیقات جنبش اجتماعی را ترسیم کرده و سپس سه فرضیهام را توصیف خواهم کرد. در بخش سوم، دادهها و متغیرهایی که برای تحلیل مورداستفاده قرار دادهام را توصیف خواهم کرد و در بخش چهارم، دادهها را با تحلیل جبر بولی مورد آزمون قرار داده و عوامل وقوع جنبش اجتماعی را بررسی خواهم کرد. درنهایت، عوامل وقوع جنبش اجتماعی که با این تحلیل شناسایی میشوند را در بخش پنجم موردبحث قرار میدهم.