روند تاریخی مواجهه نهاد روحانیت با تغییر جایگاه اجتماعی زنان در عصر پهلوی دوم

این مقاله در مجله علمی پژوهشی تاریخ ایران (دوره ۱۳، شماره ۲، شماره پیاپی ۲۶، پاییز و زمستان ۱۳۹۹، صفحه ۱۱۱-۱۳۹) منتشر شده و از طریق لینک زیر در دسترس است. 

https://irhj.sbu.ac.ir/article_100953.html

دانلود نسخه پی دی اف مقاله

احمد شکرچی[۱]/مصطفی اجتهادی[۲]/ کمال رضوی[۳]

 چکیده 

با ورود جامعه ایران به دوران جدید و درهم آمیختن و چالش همزمان سنت شیعی­ـ ایرانیِ جاری در جامعه با فرهنگ و اندیشه‌های مدرن، برخی از مسائل به محوری برای مواجهه و صف‌آرایی نیروهای اجتماعی بدل شد که تغییر جایگاه اجتماعی زنان یکی از این موضوعات بود. در مقاله پیش­رو با استفاده از روش بررسی توصیفی و براساس منابع اسنادی و کتابخانه‌ای مواجهه نهاد روحانیت شیعی با مسائل زنان در دوره حکومت پهلوی دوم واکاوی تاریخی و سعی می­شود به این سؤال پاسخ داده شود که در مواجهه روحانیت با تغییر جایگاه اجتماعی زنان، مهم­ترین حوزه‌های تنش و قلمرو، نحوه بروز، سطح و دامنه این تنش­ها به چه ترتیب بود و چه پیامدهایی بر روابط سیاسی روحانیت و حکومت پهلوی داشت؟ در این سه و نیم دهه، در امور مختلف نظیر مسائل حقوقی زنان، مشارکت سیاسی و تصدی مسئولیت‌های سیاسی توسط زنان، حضور زنان در میادین اجتماعی، مناسبات زن و مرد در خانواده، اشتغال و تحصیل، کنترل بدن و پوشش و… شاهد موضع‌گیری روحانیت هستیم. بررسی این مقاله نشان می‌دهد در برهه زمانی ۱۳۲۶-۱۳۴۰، با عنایت به مجموع ویژگی‌های درونی نهاد روحانیت و مناسبات حاکم بر قدرت، نوعی آرامش نسبی بر روابط روحانیت، جامعه و حکومت درخصوص مسائل زنان حاکم است. اما در دهه چهل تا پیروزی انقلاب شاهد سربرآوردن تنش‌های متعدد در این باب هستیم که اغلب با اعمال اقتدار بالا به پایین توسط حکومت، منجر به عدم تحقق خواست روحانیت می‌شود. حداقل در سه مسئله که محل مناقشه و نزاع نهاد روحانیت و حکومت در سطوح گسترده بوده است (حق رأی زنان، کنترل بدن و پوشش زنان، و قانون حمایت از خانواده)، در نهایت حکومت با تحمیل سیاستگذاری فرهنگی و اجتماعی خود، روحانیت را به حاشیه می­‌راند که همین امر از عوامل محرک روحانیت برای مشروعیت‌زدایی از حکومت پهلوی و تحریک و بسیج سیاسی برای مقابله با این حکومت است. تحول سازمان درونی روحانیت در گذر از دوره اول به دوره دومِ مورد بررسی در این پژوهش، از دیگر عوامل پیش­ران در برهم خوردن توازن میان حکومت و نهاد روحانیت و تضعیف توان روحانیت در اعمال راهبرد فرهنگی و اجتماعی خود بر جامعه و حکومت است.

واژگان کلیدی: تغییر جایگاه اجتماعی زنان، نهاد روحانیت، نزاع روحانیت و حکومت، حکومت پهلوی، حق رأی زنان.

The historical process of the encounter between Rohaniat institution and social position change of women in Second Pahlavi Duration

Ahmad Shekarchi[4]/Mostafa Ejtehadi[5]/Kamal Razavi[6]

Abstract

During the entrance of Iranian society to modern era and the conjunction and challenge of Shiite-Iranian tradition in society with modern culture and thought, some issues changed to the axis of encounter and conflict of social forces, in which, women`s issues is one of these issues. In the proceeding paper, the encounter between Rohaniat institution and social position change of women in Second Pahlavi Duration has been studied. Between these three and a half decay, different affairs have been a subject for Rohaniat to take a stance. These affairs specially includes: Women’s rights issues, political participation of women, taking political responsibility by women, the presence of women inside social fields like employment and education, the relations between man and woman in family, controlling the body and Hijab of women and so on.Our study shows that in the duration between 1947-1961 because of the internal organization of Rohaniat institution and the dominant political structure, relative compromise and settlement in the relation of Rohaniat institution-state-society about women`s social position is predominant. However, in the duration between 1961-1379 we notice different types of conflicts between Rohaniat institution and Pahlavi state, which led to the dominance of state and exclusion of Rohaniat from the process of social rule regulation.

Keywords: Social position change of women, Rohaniat institution, conflict of Rohaniat and state, Pahlavi state, Voting Rights for Women.

مقدمه

با شروع فرایند نوسازی در ایران عصر پهلوی، به ­تدریج شاهد افزایش مشارکت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان در جامعه هستیم. به موازات این افزایش مشارکت، زنان به­عنوان بخش عمده‌ای از جامعه و همچنین آن دسته از طبقات اجتماعی متأثر و ملهم از افکار نو که قائل به تداوم نقش سنتی زنان نبودند، خواستار کسب جایگاه‌های اجتماعی بالاتر و ایفای نقش گسترده‌تر زنان شدند. این در حالی بود که جریان غالب بر نهاد روحانیت در مقابل این مطالبه و تقاضای اجتماعی مقاومت می‌کرد و بر لزوم وفاداری به سنت تأکید داشت. بنابراین، مسئله تغییر جایگاه زنان به­عنوان یکی از نمونه‌های حاد و پرتنش رویارویی روحانیت با ابعاد اجتماعی نوسازی اهمیت می‌یابد.

در پژوهش پیش­رو تلاش می­کنیم مهم‌ترین نقاط‌ عطف تاریخ معاصر را در مواجهه روحانیت با تغییر جایگاه اجتماعی زنان بررسی کنیم و روند تغییر مناقشه ­های روحانیت و حکومت پهلوی را در این زمینه نشان دهیم. از خلال این بررسی می‌توان مصادیق مناقشه‌آمیز را استخراج کرد و به الگوهای تقابل و تعامل نهاد روحانیت و حکومت در این دوره پی برد. همچنین می‌توان دریافت چگونه نهاد روحانیت برای اعمال خواسته‌های خود در مسائل مربوط به زنان از شیوه‌های چانه‌زنی، اعمال فشار و احیاناً بسیج و تقابل در عرصه عمومی استفاده کرد و در مقابل، راهبرد حکومت در واکنش و پاسخ به شیوه‌های مذکور چه بود. در نهایت مسئله مهمی که این مقاله به آن می‌پردازد، مطالعه تأثیر این تنش بر کمّ و کیف روابط و تعاملات روحانیت و حکومت پهلوی است که منجر به فروپاشی حکومت پهلوی و تأسیس حکومت فقهی با محوریت روحانیت شد و نظام هنجاری ـ فقهی روحانیت بر حقوق، مشارکت و آزادی‌های زنان اعمال شد.

در این پژوهش از روش بررسی توصیفی استفاده شده که مبتنی بر منابع اسنادی و کتابخانه‌ایشامل اسناد، گزارش‌های آرشیوی، مصاحبه و مشاهده مستقیم کنشگران است.[۷] استخراج مهم­ترین حوزه‌های تنش و نحوه بروز، سطح و دامنه این تنش­ها در رابطه روحانیت با حکومت درخصوص تغییر و توسعه جایگاه اجتماعی زنان، موضوع محوری این مقاله است. فرض تحلیلی این است که کمّ ‌و کیف عملکرد حکومت پهلوی و هدایت و راهبری تنش‌ها در مواجهه روحانیت با جایگاه اجتماعی زنان به گونه‌ای بود که فقدان رویه‌های مجاب‌آمیز و تعاملی و عقب‌گردهای اساسی در وضعیت زنان در حکومت فقهی را به دنبال داشت.

برهه زمانی این پژوهش دوره حکومت پهلوی دوم (از سال ۱۳۲۵ و آغاز مرجعیت آیت‌الله بروجردی) را دربرمی‌گیرد. این دوره زمانی چهار دهه‌ای را نیز به دو زیردوره مشخص تقسیم می‌کنیم:

درگذشت آیت‌الله بروجردی به چرخشی قابل توجه در سازمان درونی و جایگاه اجتماعی ـ سیاسی روحانیت و نحوه تعامل آن با مسئله زنان انجامید که این دو دوره را از حیث تعامل نهاد روحانیت و حکومت متمایز می‌سازد.

سه‌ضلعی حکومت ـ روحانیت ـ جنبش‌های زنان در عصر پهلوی دوم موضوع بررسی پژوهش‌های مجزای قابل توجهی نبوده است. پژوهش‌ها در این زمینه اغلب بر دو ضلع از این سه کنشگر جمعی تمرکز کرده‌اند. برخی صرفاً به بررسی رابطه روحانیت و مسائل زنان پرداخته‌اند که جهت‌گیریِ غالب بر آثار آنها حقوقی، الهیاتی و فقهی و اغلب فاقد سویه تاریخی و جامعه‌شناختی مدون است. برخی فقط به ابعاد تاریخی و اجتماعی جایگاه زنان در حکومت پهلوی پرداخته‌ و بر دو ضلع حکومت و سازمان‌ها و جنبش‌های زنان تمرکز کرده‌اند. از جمله، تأثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان در ایران عنوان پژوهشی از منیرالسادات میرهادی است که تأثیر گسترش آموزش ‌و پرورش نوین دختران بر توسعه اجتماعی و فرهنگی زنان ایرانی از جنبش مشروطه‌خواهی تا پایان دوره سلطنت رضاشاه پهلوی را بررسی می‌کند. «اندیشه و کنش در سیاست جنسیت: بررسی تجربه ایران در سال­های ۱۲۷۰-۱۳۲۰» عنوان پژوهشی از ابوالفضل دلاوری و الهه صادقی است که ایده‌ها، جنبش‌ها و سیاست‌های معطوف به تغییر و اصلاح وضعیت زنان را مطالعه می­کند و عواملی نظیر مقاومت شدید محافظه‌کاران در عصر ماقبل پهلوی، سرشت آمرانه سیاست اصلاحی حکومت پهلوی اول و ناسازگاری این سیاست با فرهنگ مسلط را دلیل ناکامی جنبش‌های اصلاحی جنسیتی و واگشت‌گرایی در دوره‌های بعدی می‌داند. «مطالعه آراء اندیشمندان ایرانی درباره مسأله حجاب و کشف حجاب در دوره رضاشاه» عنوان پژوهشی است از حمیرا امامی‌قرا که تأثیرات روشنفکران بر تسهیل سیاست‌ کشف حجاب را می­کاود و سیاست مذکور را عامل فاصله گرفتن جامعه از حکومت، چندگانگی فرهنگی و تعدیل ویژگی‌های پوشش زنان قلمداد می‌کند. «اجتماعی ‌شدن زنان در عصر پهلوی اول؛ امکان یا امتناع» عنوان پژوهشی است از پروین رستمی و جهانبخش ثواقب که از نظر نویسندگان، سیاست اصلاحی حکومت پهلوی اول برای گسترش آموزش و اجتماعی شدن کامل زنان به گونه‌ای بود که نتوانست شرایط مساعدی برای حضور زنان در عرصه اجتماعی پدید آورد.

چنانکه ملاحظه می‌شود، غالب این پژوهش‌ها بر برهه تاریخی حکومت پهلوی اول تمرکز کرده‌اند؛ شیب سیاست‌های آمرانه این حکومت درخصوص مسائل زنان که به­ویژه در کشف حجاب بروز عینی یافت، عامل گرایش پژوهشگران به بررسی تاریخی و اجتماعی این مسئله در حکومت پهلوی اول است. البته پژوهش‌های دیگری دامنه بررسی تاریخی و اجتماعی خود را به حکومت پهلوی دوم تعمیم داده‌اند. از جمله، هادی نوری و صدیقه مسیب‌نیا فخبی در کتاب حقوق شهروندی زنان در ایران بین دو انقلاب به بررسی حقوق شهروندی زنان بین دو انقلاب مشروطه و اسلامی پرداخته و تلاش زنان برای دستیابی به حقوقشان، از جمله حق تحصیل، حق اشتغال و آزادی بیان، را تحلیل و ارزیابی کرده­اند. زهرا سوری نیز در پایان­نامه خود، با عنوان «عوامل تأثیرگذار بر تغییرات مد و لباس دوره پهلوی اول و دوم»، زمینه‌های شکل‌گیری نوگرایی و مسئله کشف حجاب و تأثیر آن بر پوشش زنان ایرانی، از آغاز سلطنت پهلوی اول تا پایان حکومت پهلوی دوم، را مطالعه کرده است. در پژوهش «سازمان‌ها و تشکل‌های زنان در دوره پهلوی دوم»، نوشته مژده رضاییان و آفرین توکلی، نیز ماهیت، اهداف و دستاوردهای سازمان‌های زنان و تأثیرات این سازمان‌ها بر جامعه ایران بررسی شده است.

وجه تمایز پژوهش حاضر وارسی مناسبات روحانیت و حکومت از دریچه مسائل زنان است. به عبارت دیگر، موضوع محوری این مقاله بررسی جنبش‌ها، سازمان‌ها و فعالیت‌های زنان و مراودات آنها با حکومت نیست، بلکه مطالعه توصیفی ابزارها، روش‌ها و راهبردهای روحانیت برای تأثیرگذاری بر حکومت در جهت جلوگیری از توسعه جایگاه اجتماعی زنان است که از نگاه روحانیت امری مفسده‌آور و غربی تلقی می‌شد. وجه تحلیلی پژوهش حاضر نیز به پیامدهای این تقابل بر فروپاشی حکومت پهلوی و وضعیت آتی زنان در حکومت پساانقلابی توجه دارد.

 دانلود نسخه پی دی اف مقاله

اسکرول به بالا