دموکراسی گفت‌گویی

هابرماس و دموکراسی رایزنانه

این مقاله ‌ترجمه‌ای است از یک فصل تز دکتری SAVAŞ Ş. BARKÇİNبا عنوان «سه رویه‌ی بحران مشروعیت در دموکراسی لیبرال: هویت، عقلانیت و جهان‌شمولی» که در سال ۲۰۰۱ در دانشکده‌ی علوم سیاسی (موسسه‌ی علوم اقتصادی و اجتماعی) دانشگاه Bilkent آنکارا و برای اخذ مدرک دکتری فلسفه‌ی علوم سیاسی انجام گرفته است. این تز، مسئله‌ی بحران مشروعیت دموکراسی لیبرال ناشی از فرایندها، مناقشه‌ها، مفاهیم، نیازهای عمومی و هویت‌ها و اشکال جدید سربرآورده‌ی سیاست به‌موازات پدیده‌ی جهانی‌شدن را مورد بررسی قرار می‌دهد. استدلال نویسنده این است که این بحران در سه موضع مفهوم‌پردازی نظری و هنجارین لیبرال نهفته است: هویت، عقلانیت و جهان‌شمولی. نویسنده برای پاسخ به این مسئله، به بازخوانی موضع نظریه‌ی لیبرالیسم کلاسیک، رویکرد راولزی و منظر جماعت گرایی، رویکرد هابرماس و نظریه‌ی دموکراسی رایزنانه و درنهایت رویکرد دموکراسی رادیکال و دموکراسی مشاجره‌ای[۴] پرداخته است. به‌زعم نویسنده، هر یک از رویکردهای مذکور به بررسی بحران مشروعیت پرداخته و جایگزین‌هایی را برای بازسازی مشروعیت دموکراتیک ارائه کرده‌اند.

هابرماس و مسئله مشروعیت در نظام‌های دموکراتیک

هابرماس، فیلسوف و جامعه‌شناسی آلمانی و از چهره‌های متأخر مکتب فرانکفورت است. گستره‌ی نظریه‌پردازی وی سبب بروز داوری‌های متناقضی درباره‌ی وی شده است؛ چنانکه به شکل پارادوکسیکالی، هم به عنوان نظریه‌پردازی مارکسیست تلقی شده و هم به عنوان نظریه‌پرداز لیبرالی که می‌کوشد با شناسایی بحران‌ها و کاستی‌های نظام سرمایه‌داری متأخر و لیبرال دموکراسی مدرن، آن را آینده‌دار کرده و از بحران به مرحله‌ای بالاتر ارتقا دهد. چه بسا همین موقعیت متناقض‌نماست که سبب شده شارحانی نظیر ویلیام اوث‌ویت، هابرماس را «وبر مارکسیست» تلقی کنند: «مارکسیسم او، هر چه باشد، مارکسیسم ارتدوکس نیست، اما او همچنان خود را یک مارکسیست می‌داند و این نه فقط برای متمایز شدن از دیگران و نهیب زدن به فرهنگ سیاسی جمهوری فدرال آلمان است، [بلکه] نقش هابرماس در مقام یکی از روشنفکران برجسته‌ی آلمان، مقایسه‌ی او را با وبر موجه می‌سازد» (اوث‌ویت، ۱۳۸۶: ۱۲).

اسکرول به بالا