جامعه‌شناسی سیاسی

زیست دانشجویی؛ الگوهای مفهومی برای تبیین

یک نگاه اولیه و گذرا به مدل زیست دانشجویی در دهه‌ی نود بیانگر تفاوت‌های کیفی این مدل نسبت به دهه‌ی هشتاد است؛ همچنان‌که زیست دانشجویی دهه‌ی هشتاد نیز از جهات بسیار متمایز از دهه‌های پیش ازخود بود. در واقع تغییرات نسلی در دانشجویان، تغییرات در شرایط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه و به تبع آن تحول در نظام دانشگاه موجب بروز تغییر و تحولاتی در زیست دانشجویی نیز می‌شود. در نتیجه آنگاه که از زیست دانشجویی در دوره‌ی کنونی سخن می‌گوییم در عین اینکه به خودویژگی‌های این مدل زیست اذعان داریم، نباید چندان در تاکید بر این خودویژگی راه افراط در پیش گیریم که گویی زیست دانشجویی در دهه‌های قبل نوعی کل یکپارچه را تشکیل می‌داده و اکنون با مدل زیست به کلی متفاوتی مواجه هستیم. در واقع، ویژه بودن زیست دانشجویی مختص به دوره‌ی کنونی نیست و در هر دوره، می‌توان از زیست دانشجویی ویژه‌ی آن دوره سخن گفت؛ همچنان که می‌توان عناصر مشترک زیست دانشجویی و پیوستگی‌ها را در دوره‌های مختلف بازیابی کرد و به عنوان الگوی عام زیست دانشجویی در ایران مدنظر قرار داد.

مدل تحلیل نهادی مستخرج از مقاله «اسید‌پاشی به چهره اقتصاد ایران»

چندی پیش استاد برجسته اقتصاد ایران، دکتر محسن رنانی بحثی با عنوان «اسیدپاشی به چهره اقتصاد ایران» ارائه کرد که مورد توجه کارشناسان و پژوهشگران قرار گرفت. به عنوان فعالیت کلاسی درس جامعه‌شناسی صنعتی، دکتر اکبری از ما خواست که مدل تحلیل نهادی مندرج در کار ایشان را استخراج و ارائه نماییم. آنچه در ادامه می‌آید مدلی است که نگارنده از این مقاله استخراج کرده و سپس چند نکته‌ی تکمیلی بر آن افزوده است. 

هابرماس و دموکراسی رایزنانه

این مقاله ‌ترجمه‌ای است از یک فصل تز دکتری SAVAŞ Ş. BARKÇİNبا عنوان «سه رویه‌ی بحران مشروعیت در دموکراسی لیبرال: هویت، عقلانیت و جهان‌شمولی» که در سال ۲۰۰۱ در دانشکده‌ی علوم سیاسی (موسسه‌ی علوم اقتصادی و اجتماعی) دانشگاه Bilkent آنکارا و برای اخذ مدرک دکتری فلسفه‌ی علوم سیاسی انجام گرفته است. این تز، مسئله‌ی بحران مشروعیت دموکراسی لیبرال ناشی از فرایندها، مناقشه‌ها، مفاهیم، نیازهای عمومی و هویت‌ها و اشکال جدید سربرآورده‌ی سیاست به‌موازات پدیده‌ی جهانی‌شدن را مورد بررسی قرار می‌دهد. استدلال نویسنده این است که این بحران در سه موضع مفهوم‌پردازی نظری و هنجارین لیبرال نهفته است: هویت، عقلانیت و جهان‌شمولی. نویسنده برای پاسخ به این مسئله، به بازخوانی موضع نظریه‌ی لیبرالیسم کلاسیک، رویکرد راولزی و منظر جماعت گرایی، رویکرد هابرماس و نظریه‌ی دموکراسی رایزنانه و درنهایت رویکرد دموکراسی رادیکال و دموکراسی مشاجره‌ای[۴] پرداخته است. به‌زعم نویسنده، هر یک از رویکردهای مذکور به بررسی بحران مشروعیت پرداخته و جایگزین‌هایی را برای بازسازی مشروعیت دموکراتیک ارائه کرده‌اند.

هابرماس و مسئله مشروعیت در نظام‌های دموکراتیک

هابرماس، فیلسوف و جامعه‌شناسی آلمانی و از چهره‌های متأخر مکتب فرانکفورت است. گستره‌ی نظریه‌پردازی وی سبب بروز داوری‌های متناقضی درباره‌ی وی شده است؛ چنانکه به شکل پارادوکسیکالی، هم به عنوان نظریه‌پردازی مارکسیست تلقی شده و هم به عنوان نظریه‌پرداز لیبرالی که می‌کوشد با شناسایی بحران‌ها و کاستی‌های نظام سرمایه‌داری متأخر و لیبرال دموکراسی مدرن، آن را آینده‌دار کرده و از بحران به مرحله‌ای بالاتر ارتقا دهد. چه بسا همین موقعیت متناقض‌نماست که سبب شده شارحانی نظیر ویلیام اوث‌ویت، هابرماس را «وبر مارکسیست» تلقی کنند: «مارکسیسم او، هر چه باشد، مارکسیسم ارتدوکس نیست، اما او همچنان خود را یک مارکسیست می‌داند و این نه فقط برای متمایز شدن از دیگران و نهیب زدن به فرهنگ سیاسی جمهوری فدرال آلمان است، [بلکه] نقش هابرماس در مقام یکی از روشنفکران برجسته‌ی آلمان، مقایسه‌ی او را با وبر موجه می‌سازد» (اوث‌ویت، ۱۳۸۶: ۱۲).

جایگاه اقوام و اقلیت‌ها در قانون اساسی (مطالعه‌ی تطبیقی ایران، ترکیه و لبنان)

سوال اصلی‌ای که در پی پاسخ آن هستیم این است که در جایگاه اقوام و اقلیت‌های مذهبی در قانون اساسی سه کشور ایران، ترکیه و لبنان به چه صورت ترسیم شده است؟ چه تفاوتی در میان این سه کشور به لحاظ بهره‌مندی اقوام و اقلیت‌ها از حقوق قانونی در ساخت حقوقی (و نه الزاماً ساخت حقیقی) وجود دارد؟ مبنای انتخاب این سه کشور عبارتند از: هر سه کشورهایی واجد تنوع قومی و مذهبی هستند و شکاف‌های قومی و مذهبی بخشی از مساله‌ی آنها به شمار می‌رود؛ هر سه کشور در زمره‌ی کشورهای با اکثریت مسلمان بوده و زمینه‌های فرهنگی مشترکی دارند؛ تمایزهایی در روند تاریخی و شکل‌گیری قانون اساسی در آنها وجود دارد.

دولت: فلسفه پیدایش، نظریه‌ی سیاسی و اشکال تاریخی

آنچه در ادامه می‌آید، ارائه بحثی است برای کلاس درس جامعه‌شناسی دموکراسی و استبداد (دکتر اجتهادی) که در فروردین ۱۳۹۴ انجام گرفته. موضوع بحث، فلسفه پیدایش، نظریه‌ی سیاسی و اشکال تاریخی دولت است. سه محور اصلی بحث عبارتند از: الف. مباحث مقدماتی؛ ب. نظریه‌های دولت؛ پ. اَشکال و سیر تطور تاریخی دولت.

در مباحث مقدماتی، ریشه‌ی واژه‌ی دولت، ویژگی‌های صوری دولت مدرن، نسبت دولت با مفاهیم دیگر و جوامع بی‌دولت و سابقه‌ی پیدایش دولت مورد بحث قرار گرفته‌اند. در نظریه‌های دولت، نظریه‌های ماقبل مدرن دولت (شامل: افلاطون: دولت به مثابه نهاد تربیتی، ارسطو: دولت برای سعادت و فضیلت، دولت مختلط در اندیشه‌ی سیاسی روم، سنت اگوستین: دولت آسمانی؛ دولت زمینی، سنت آکویناس: تلائم نظم الهی و نظم انسانی، اقتدار کلیسا بر دولت و نظریه‌ی حکومت عرفی) و نظریه‌های دولت مدرن (نظریه‌های حقوقی و هنجاری شامل نظریه‌ی دولت مطلقه، نظریه‌ی دولت مشروطه، نظریه‌ی اخلاقی دولت، نظریه‌ی طبقاتی دولت، نظریه‌ی کثرت‌گرایی ـ  در مقابل نظریه‌های جامعه‌شناختی و تاریخی) مورد بحث قرار گرفته‌اند. بحث اَشکال و سیر تطور تاریخی دولت نیز مشتمل بر سرفصل‌های زیر است: اشکال تاریخی دولت ماقبل مدرن؛ اشکال تاریخی دولت مدرن؛ سیر تاریخی دولت مدرن؛ ویژگی‌های اَشکال مختلف دولت مدرن؛ سیر تاریخی دولت مدرن در ایران.

تلاقی نظریه و واقعیت: تحلیل مقایسه‌ای بین‌المللی درباره‌ی وقوع جنبش اجتماعی

می‌توانیم بگوییم تاریخ جامعه‌ی مدرن ما، تاریخ چالش‌های شهروندان در مقابل دولت است. این چالش با انقلاب مردم ـ برای مثال، انقلاب فرانسه ـ آغاز می‌شود، تا انقلاب سوسیالیستی، انقلاب در آمریکای لاتین و آفریقا، جنبش حقوق مدنی در آمریکا و جنبش محیط‌زیست و … [ادامه می‌یابد]. به خاطر داریم که جنبش‌های دموکراسی در مقیاس کلان در ۱۹۸۹ به ملت‌های اروپای شرقی توسعه یافت، دیوار برلین سقوط کرد، و دولت سوسیالیستی اروپای شرقی دچار فروپاشی شد. گفته می‌شود که یک موج بزرگ (برای مثال، انقلاب ماه مه ۱۹۶۸ در فرانسه و جنبش علیه پیمان امنیت آمریکا ـ ژاپن در ژاپن و جنبش ضدجنگ ویتنام در آمریکا) از نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۱۹۶۰ تا نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۱۹۷۵ شکل گرفت که در آن، روند جنبش‌های اجتماعی در ملت‌های سرمایه‌داری پیشرفته‌  پس از جنگ جهانی دوم را می‌توانیم ببینیم. می‌توان چنین اندیشید که برای ملت‌های سرمایه‌داری پیشرفته، این برهه، یک نقطه‌ی گذار (چرخش) در سیاست بعد از جنگ جهانی دوم بوده است.

فوکو و انقلاب ایران

آگوست کنت زمانی گفته بود که بهترین زمان برای کشف و سنجش قوانین پویایی اجتماعی، مواقع «بروز اختلال در هیات اجتماعی» یک جامعه است. حدود یک سده بعد از طرح این گزاره، نظریه‌پرداز فرانسوی، میشل فوکو با سفر‌هایی دوگانه به ایران در سال ۱۳۵۷ و در شرایطی که جامعه‌ی ایران در التهاب بروز یک انقلاب اجتماعی و سیاسی به سر می‌برد و اختلالی همه‌جانبه هیات اجتماعی ایران را فراگرفته بود، درصدد برآمد تا به مطالعه و گزارش پدیده‌ای بپردازد که در ایران در حال تولد بود. سفر فوکو به ایران البته آن‌گونه که برخی نویسندگان ایرانی آن را به عنوان محصول یک شیفتگی و انجذاب ویژه تصویر کرده‌اند، پدیده‌ای یگانه و خاص نبوده است. این سفر بر اساس طرحی بود که یک ناشر ایتالیایی به فوکو پیشنهاد کرده بود که بر اساس آن، فوکو دیدگاه خود در مسائل مختلف را به طور مرتب در روزنامه‌ی ایتالیایی «کوریه‌ره دلّا سرا» منتشر کند. فوکو نیز در مقابل پیشنهاد کرده بود گروهی به عنوان روشنفکر ـ خبرنگار تشکیل شود و این گروه، حوادثی که با پیدایش و مرگ اندیشه‌ها پیوند دارد، گزارش دهد. پس از حادثه‌ی سینما رکس آبادان (۲۸ مرداد ۱۳۵۷) و توجه برخی محافل خبری غرب به رویدادهای ایران، فوکو تصمیم گرفت به عنوان گام آغازین همین طرح، گزارشی درباره‌ی ایران و تحولات در حال تکوین آن تهیه نماید (معصومی همدانی، ۱۳۷۷: ۷). بنابراین سفر فوکو به ایران و گزارش‌های او در این زمینه را باید در متن کلی‌‌تری دید که به آن اشاره شد، نه به عنوان پدیده‌ای ویژه و محصول «شیفتگی شدید» یا «تحیر فلسفی ـ جامعه‌شناختی» وی، آن‌گونه که برخی نویسندگان ایران گفته‌اند.

اجتماعی شدن سومین و میلیتاریسم غیرنظامی

پژوهش پیش رو تلاشی برای بررسی پیامدهای اجتماعی دوره‌ی خدمت سربازی در بعدی خاص (جامعه‌پذیری) می‌باشد که با توجه به فقدان تحقیقات پیشین، با بکارگیری تئوری زمینه‌ای صورت‌بندی شده است. روش‌های تئوری زمینه‌ای شامل رهنمودهایی برای جمع‌آوری و تحلیل داده‌ها برای ساختن چارچوب‌های نظری برد میانه است. تئوری زمینه‌ای یک روش تحقیق کیفی است که یک سلسله رویه‌های سیستماتیک را به کار می‌گیرد تا نظریه‌ای مبتنی بر استقراء درباره پدیده‌ای ایجادکند. در تئوری زمینه‌ای، مراحل نظریه‌پردازی، گردآوری و تحلیل داده‌ها در هم‌آمیخته هستند و به سختی می‌توان مرزی بین این مراحل ترسیم کرد.

اسکرول به بالا