جامعه‌شناسی تاریخی

«هشت فراز، هزار نیاز» و راهبرد جامعه‌شناسی تاریخی تفسیری

پرداختن به تاریخ معاصر ایران از منظر جامعه‌شناسی تاریخی ضرورتی انکارناپذیر برای فهم و آموزش تاریخ ایران است. در حالی‌که پژوهش‌های تاریخی زیادی توسط محققانی چون عبدالهادی حائری، همایون کاتوزیان و احمد اشرف صورت گرفته که برهه‌هایی از تاریخ معاصر ایران را با کاربست ابزار و نظریه‌ی جامعه‌شناسی تاریخی مورد مطالعه قرار داده‌اند، دوره‌ی پژوهشی «هشت فراز، هزار نیاز» هدی صابر این مزیت را دارد که تمامی نقاط عطف و جنبش‌های اجتماعی مهم تاریخ معاصر ایران را با کاربست مفاهیم اجتماعی و به شکل تطبیقی مورد مطالعه قرار داده و از این جهت واحد نوآوری و مزیت است. این مباحث یک دوره‌ی کامل بررسی و تحلیل تاریخ معاصر ایران در قالب هشت جنبش اجتماعی ـ سیاسی معاصر ایرانیان (جنبش تنباکو، انقلاب مشروطیت، جنبش جنگل، جنبش ملی شدن نفت، جنبش سا‌های ۴۲-۳۹، جنبش چریکی ایران، انقلاب ۱۳۵۷، جنبش دوم خرداد (اصلاحات)) را در بر می‌گیرد.

انتشار کتاب «علی شریعتی و دانش تاریخ»

کتاب «علی شریعتی و دانش تاریخ» (مجموعه مقالات) توسط انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام منتشر شد. این کتاب حاوی ۲۴ مقاله‌ی منتخب همایشی است با عنوان «علی شریعتی و دانش تاریخ» که در سال ۱۳۹۱در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد و مجموعه مقالات آن در سال ۱۳۹۵ به چاپ رسید. مقاله نگارنده با عنوان «صورت‌بندی شریعتی از جایگاه اجتماعی مرجعیت شیعه:مرجعیت به مثابه گروه منزلتی» نیز در بین مقالات منتشرشده در این کتاب است. در روزهای دوم و سوم اسفند ماه سال ۱۳۹۱ همایشی از سوی گروه تاریخ و همکاری‌های میان رشته‌ای در موسسه پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد. هدف این پژوهش نقد و تحلیل علمی و روشمند و منصفانه آثار و افکار دکتر شریعتی در حیطه دانش تاریخ به عنوان یکی از پایه گذاران جریان نوگرایی دینی بود.دست اندرکاران این همایش کوشیدند با رویکرد و اهداف و موضوع کاملا متفاوت همایش را به گونه‌ای ترتیب دهند که بتواند بستر رشد و ترقی ادبیات شریعتی شناسی را فراهم سازد.

انتشار کتاب مجموعه مقالات «آموزش تاریخ در مدارس ایران»

کتاب «مجموعه مقالات آموزش تاریخ در مدارس ایران» به همت انجمن ایرانی تاریخ و با کوشش و پیگیری دکتر طوبی فاضلی‌پور و آقای رحیم روح‌بخش (دبیران علمی و اجرایی همایش) منتشر و در فروردین ۱۳۹۶ در بازار نشر در دسترس علاقمندان قرار گرفت. این کتاب که حاوی گزیده مقالات ارائه‌شده به همایشی با همین عنوان است، در ۳۹۴ صفحه توسط انتشارات نگارستان اندیشه آماده‌ی نشر شده است. مقاله‌ی ارائه‌شده توسط نگارنده به این همایش با عنوان «حافظه تاریخی و تکوین اجتماع ملّی (مطالعه موردی: نقد بازتولید حافظه تاریخی در کتاب درسی «تاریخ معاصر ایران»)» نیز در کتاب مذکور گنجانده شده است.کتاب حاوی مقالات قابل تامل و ارزشمندی است که به ویژه برای دبیران تاریخ و همچنین مولفان و برنامه‌ریزان کتب درسی مفید است؛ اگر گوش شنوایی برای نقدها و نظرات پژوهشگران این کتاب باشد…

حافظه تاریخی و تکوین اجتماع ملّی

یکی از پیش‌نیازهای شکل‌گیری اجتماع ملی و اجتماع اجتماعات که فراتر از اجتماعات قومی و مذهبی خاص‌گرا بتواند نوعی همبستگی ملی را در ایران به عنوان کشوری با تنوع قومی و زبانی بالا، فراهم آورد، حافظه‌ی تاریخی مشترک میان شهروندان این اجتماع ملی مفروض است. فقدان این حافظه‌ی تاریخی یا ضعف و اختلال و کژنمایی آن، می‌تواند شکل‌گیری، تثبیت یا تداوم اجتماع ملی مذکور را با مشکل مواجه کرده و در نهایت همبستگی و انسجام اجتماعی را در جامعه‌ی ایران با مخاطره و چالش مواجه سازد. در این بین، آموزش تاریخ در نهاد آموزش و پرورش به عنوان یکی از موثرترین نهادها در سیر اجتماعی‌کردن افراد جامعه و فرهنگ‌پذیری آنها، اهمیتی بسیار تعیین‌کننده دارد. کوشش مقاله‌ی پیش رو این خواهد بود که با تمرکز بر کتاب «تاریخ معاصر ایران» سال سوم مقطع متوسطه که بخش وسیعی از دانش‌آموزان (به طور دقیق، تمام دانش‌آموزان به استثنای رشته‌های علوم انسانی و معارف اسلامی با لحاظ این نکته که دانش آموزان علوم انسانی نیز کمابیش همین محتوا را در قالب کتاب درسی «تاریخ ایران و جهان ۲» می‌خوانند) ملزم به آموختن آن هستند، مخاطرات مذکور را مورد بحث قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد که آیا کتاب درسی مورد بحث می‌تواند پاسخی به مخاطرات و چالش‌های فوق باشد یا خیر.

پاسخ به چند پرسش کلیدی جامعه‌شناسی تاریخی

کمال رضوی ـ آنچه در ادامه می‌آید پاسخ‌های نویسنده به پرسش‌های درس جامعه‌شناسی تاریخی دکتر اجتهادی در مقطع دکتری دانشگاه بهشتی در نیم‌سال اول سال تحصیلی ۱۳۹۴-۱۳۹۳ است. شش پرسش کلیدی توسط دکتر اجتهادی برای این درس تعیین شده بود که دربردارنده موضوعات مختلفی بودند ـ از بحث‌های روش‌شناسی در جامعه‌شناسی تاریخی تا مباحث نظری بنیادی نظیر مفهوم زمان در جامعه‌شناسی و جامعه به مثابه کل. پس از ملاحظه پرسش‌ها، پاسخ‌ها در قالب یک فایل پی‌دی‌اف ارائه می‌شوند.

روش و هدف تاریخ و جامعه‌شناسی: درنگی انتقادی

هدف یادداشت پیش رو، پاسخ به این پرسش است: اگر تاریخ به لحاظ روش و هدف تنها می‌تواند تفسیر کند، حال آنکه جامعه‌شناسی، علمی تبیین‌کننده است، بنابراین چگونه این دو (تاریخ و جامعه‌شناسی) می‌توانند با یکدیر همکاری کرده و از یکدیگر بهره‌مند شوند؛ به یکدیگر بپیوندند و جامعه‌شناسی تاریخی را پدید آورند؟ مقدمتاً و پیش از پاسخ به سوال باید اشاره کرد که این تلقی که تاریخ تنها تفسیر می‌کند و جامعه‌شناسی تبیین می‌کند، نگاهی است متقدم که در دورانی سربرآورد که جامعه‌شناسی به مثابه علمی طبیعی و تجربی تبلور یافته و مکتب شیکاگو بر جامعه‌شناسی آمریکا مسلط بود. لذا باید پیش از پاسخ به این پرسش، آن را با دیده‌ی نقادانه نگریست و پرسش را مورد پرسش قرار داد: آیا واقعاً تاریخ تنها تفسیر می‌کند و جامعه‌شناسی تنها تبیین می‌کند؟

چگونه رابطه کنشگر و ساختار در زمان تغییر می‌کند؟

فیلیپ آبرامز اشاره می‌کند که تاریخ به مثابه رابطه متقابل ساختار و کنش، چیزی نیست که تنها در سطح گسترده جوامع یا تمدن‌ها رخ دهد. تغییرات در رابطه میان ساختار و کنش، همچنین در زندان‌ها، کارخانه‌ها، مدارس، خانواده‌ها، کارگاه‌ها و روابط دوستی رخ می‌دهند. از نظر آبرامز، هر نوع رابطه‌ای که در طول زمان دوام یابد، واجد یک تاریخ است. کنش، حتی در محدودترین تنظیمات اجتماعی می‌تواند به شکل تاریخی در نظر گرفته شود، چرا که دارای یک تاریخ است. وضعیت کودکی نیز در واقع «فرایند» رشد و پرورش است. شرایط بیماری نیز ملازم با «فرایند» درمان شدن است. حتی در چنین تنظیمات اجتماعی خردی، استخراج فرایندهای تاریخی (به تعبیر آبرامز: «جامعه‌شناسیِ شدن») برای جامعه‌شناسان، بهترین روش کشف روابط واقعی میان ساختار و کنش، شرطی شدن ساختاری کنش و تاثیرات کنش بر ساختار است. آنچه که امروز «ب» انجام می‌دهد، تنها می‌تواند بر اساس رابطه با آنچه «الف» قبلاً انجام داده است، تبیین شود؛ ما باید انجام یک کار توسط «ب» را به عنوان لحظه‌ای در یک توالی زمانی در نظر بگیریم (آبرامز، ۱۹۸۲: ۷-۶).

آیا تبیین جامعه‌شناختی ضرورتا یک تبیین تاریخی است؟

تبیین جامعه‌شناختی، ضرورتاً تبیین تاریخی نیست. کسانی چون فیلیپ آبرامز که قائل به چنین ضرورتی هستند، تاریخی بودن را مرادف با زمان‌مند بودن می‌گیرند. از منظر آبرامز از آنجا که کنشگران و ساختارها اموری هستند وابسته به زمان، یعنی در طول زمان توسط یکدیگر ساخته، برساخته و بازتولید می‌شوند، و موضوع جامعه‌شناسی نیز چیزی جز همین کنشگران و ساختارها نیست، لذا تبیین جامعه‌شناختی کنشگران و ساختارها، ضرورتاً تاریخی است، یعنی زمان‌مند و وابسته به زمان است. در یادداشت دیگری که به ماهیت کنشگران و ساختارها به لحاظ زمان پرداخته‌ایم در نقد این سخن آبرامز بحث خواهیم کرد و لذا از تکرار آن مباحث در این بخش اجتناب می‌ورزیم و تنها به بیان یک نکته‌ی تکمیلی بسنده می‌کنیم.

مفهوم زمان در جامعه‌شناسی

الیزابت کلمنتز که پیش‌تر به مقاله‌ی وی اشاره شد، دو گونه از زمان را با استناد به تقسیم‌بندی استفان جی. گولد[۱] از یکدیگر تمیز داده است: زمان خطی یا برداری؛ زمان حلقه‌ای یا دوّار. این سنخ‌شناسی دوگانه از زمان که توسط استفان گولد مطرح و توسط کلمنتز نیز مورد ارجاع قرار گرفته، قرابت قابل توجهی با گونه‌شناسی برودل از زمان نیز دارد: زمان حلقه‌ای مشابه همان زمان جاویدان است و زمان خطی مشابه همان تلقی از زمان به مثابه توالی رویدادهاست.

چرخش به جامعه‌شناسی تاریخی

همچنان که الیزابت کلمنتز در مقاله‌ی خود با عنوان «جامعه‌شناسی به عنوان علمی تاریخی» تصریح می‌کند پرسش اصلی جامعه‌شناسان اروپایی نسل اول (کلاسیک‌ها: دورکیم، وبر، مارکس) این بود که «چگونه ما مدرن شدیم؟»؛ عناصر موثر در ظهور علائم مدرنیته (تقسیم کار، عقلانیت و بوروکراسی، سرمایه‌داری) چه بوده‌اند؟ کلاسیک‌ها، در پاسخ به این سوال‌ها، تاریخ را به مثابه مجموعه‌ای از دوره‌های متمایز که به لحاظ خصلت سازمان اجتماعی از هم تمیز می‌یابند، در نظر گرفتند. بنابراین به «گذار» از یک سازمان اجتماعی (جوامع پیشامدرن) به سازمان اجتماعی دیگر (جوامع مدرن) توجه کردند. علی‌رغم تفاوت‌هایی که میان رویکرد و دیدگاه کلاسیک‌ها وجود دارد، در خصوص گذار از یک سازمان اجتماعی به سازمان اجتماعی دیگر، میان اینها امر مشترکی دیده می‌شود: علاقه‌ی مشترک به توضیح مدرنیته به ارائه‌ی نوعی زمان خطی یا برداری (‌time’s arrow) انجامید: روایتی کلان از تحولات تاریخی جوامع مدرن.

اسکرول به بالا