فهم کنترل اجتماعی: جرم و کنترل اجتماعی در مدرنیته متاخر
ما در جامعهای زندگی میکنیم که شدیداً نیازمند کنترل است. به واسطهی هراس درباب مخاطرهی قربانی یک جنایت بودن، که آمیخته با احساس منتشر و نیمهتمام عدم امنیت است، مصرانه متقاضی معیارهایی جدید هستیم تا به کار بسته شده و افراد، مکانها و رفتارهایی را که معتقدیم حس امنیت ما را تهدید میکنند، تنظیم نمایند. در نتیجه، زندگیهای عمومی و خصوصی ما به طور فزایندهای در معرض گسترهای از کنترلهای رسمی و غیررسمی است. به عنوان مثال، کنشهای متقابل عمومی، به طور فزایندهای تحت نگاه خیرهی چشمانی الکترونیکی سیستمهای نظارتی دوربینهای مداربستهای است که بدون چشمک زدن ما را زیر نظر دارند، و در همین زمان، افراد زیادی متحمل اشکالی از درمان هستند که میکوشد آنچه آنها معتقدند شخصیتهای «آشوبزده»ی آنهاست، را ترمیم نمایند. همزمان، سیاستمداران، از سراسر طیف دنیای سیاست، به تقاضاهای ما پاسخ گفته، معیارهای جزایی برای کنترل جرایم ـ نظیر قوانین «سه ضربه برای نابودی شما» ـ پیش روی مینهند یا حامی فلسفهی «مدارای صفر» را برای مواجه شدن با بینظمی ظاهراً غیرمجاز میشوند.