قوم‌نگاری کاربردی: روش، تکنیک یا نظریه؟

  • پروژه‌ی درس روش تحقیق کیفی (استاد : دکتر سهیلا صادقی)
  •  گردآوری و ارائه: کمال رضوی؛ بهمن سبحانی
  • خردادماه ۱۳۸۸

از نظر لغوی روش قوم‌نگاری یعنی، توضیح و معرفی یک قبیله یا قوم، ولی از نظر روشی، یعنی روش تحقیق عملی و مطالعه زمینه ای، و مجموعه روش‌های گردآوری اطلاعات جهت توصیف یک فعالیت خاص اجتماعی و یا نوع زندگی دسته‌ای از افراد جامعه می‌باشد. قوم‌نگاری یا اتنوگرافی به مجموعه روش‌های گردآوری که امروزه هم مطرح اند، گفته می‌شود. یعنی نوعی نزدیکی و وارد شدن به موضوع و حتی یکی شدن با آن. این روش‌ها صرفاٌ روش‌های توصیفی نیستند. اتنوگرافی نوعی تحلیل است. وقتی ما دست به توصیف دقیق چیزی می‌زنیم، خود این توصیف یک تحلیل است.

به طور کلی تعاریف ارائه‌شده در خصوص قوم‌نگاری را می‌توان به شرح زیر صورت‌بندی کرد:

  • گردآوری اسناد و داده‌های  مادی و غیر مادی  بر اساس روش‌های از پیش تعریف شده انسان شناختی؛
  • مطالعه فرهنگ یا سازمان اجتماعی گروه یا اجتماعی خاص؛
  • مستند سازی توصیفی و تحلیلی یک فرهنگ معاصر؛
  • شاخه‏ای از انسان‏شناسی که به دنبال مطالعه علمی افراد جوامع انسانی است؛
  • توصیف علمی آداب و رسوم افراد انسانی و فرهنگ‏ها؛
  • تشریح‌ علمی‌ گروه‌ها و جماعت هاو اقوام و قبایل محتلف  از نظ‌ر آداب‌ و و رسوم‌ و اختلافاتی‌ که‌ازاین‌ نقط‌ه‌ نظ‌ر با هم‌دارند.

قوم‌نگاری با این اصل شروع می‌شود که هر گروه اجتماعی واقعیت خاص به خود را می‌سازد و دارای مفاهیم مورد قبول خود می‌باشند. بنابراین، یک مفهوم، زمانی معنی دارد که در موقعیت طبیعی و نه مصنوعی مورد مطالعه قرار گیرد. البته، یک نشان یا علامت زمانی معنی دار می‌شود که دو بازیگر اجتماعی از آن یک معنی داشته باشند. یعنی توافقی در شکل و مفهوم معنی واحد بین افراد وجود داشته باشد. بدین سان، برای فهمیدن یک کنش اجتماعی به عنوان یک فرایند، تعاملاتی را می‌طلبد که در برگیرندۀ کنش متقابل و تفسیر بازیگران اجتماعی است. به زعم دو لوز، فهم این مطالب همیشه همراه فعالیت‌های معمولی زندگی روزمره می‌باشد. بنابراین، توجه به روزمرگی از نکات مهم قوم‌نگاری است. به عبارتی، در هر گروه اجتماعی کلمات اصطلاحات، رفتارهای مشخص وجود دارد که اعضاء آنها را می‌شناسند و استفاده می‌کنند و به شکل طبیعی انجام می‌دهند که این مفاهیم و معنی‌ها متفاوت و کاملا بیگانه از آنِ غیر بومی‌ها است. از این رو، بازیگر اجتماعی تنها فردی است که قدرت انجام آن کار و توصیف و تفسیر آن را دارد و می‌تواند به دیگر اعضاء نشان بدهد. بدین سان، یک قوم‌نگار ضمن برخورد با عملکردهای اجتماعی جامعه‌ای دیگر، غالبا با این پرسش روبرو می‌شود که آخرین حدود تنوع فرهنگی یا اجتماعی بشر را در کجا باید یافت. برای مثال، زمانی که برانیسلاو مالینوفسکی انسان شناس دریافت که مردم جزایر تروبریاند خاصیت آبستن سازی پدری را نه به مردان بلکه به ارواح دریاها نسبت می‌دهند، ناچار شده بود که مفهوم خویشاوندی و پیوندهای خانوادگی مورد نظرش را گسترش دهد.

  بارگذاری متن کامل مقاله (نسخه پی‌دی‌اف) 

اسکرول به بالا