- پروژهی درس نظریههای جامعهشناسی جدید (دکتر اباذری)
- پژوهشگر: کمال رضوی
- اردیبهشتماه ۱۳۸۸
تفکیک یکی از مفاهیم کلیدی در نظریهی جامعهشناسی به ویژه مکتب کارکردگرایی ساختاری و نظریهی سیستمهاست. اگر جامعهشناسی را علمی محصول مدرنیته یا علمی برای مطالعهی مدرنیته تلقی نماییم، و تفکیک را ویژگی بارز جوامع مدرن نسبت به جوامع ماقبل مدرن محسوب کنیم، آنگاه اهمیت مسالهی تفکیک در جامعهشناسی روشن خواهد شد. بسیاری از نظریهپردازان کلاسیک جامعهشناسی ـ به طور خاص دورکیم، مارکس و وبر ـ به طور صریح یا ضمنی به بحث تفکیک در جامعهشناسی پرداختهاند. بیش از همه، دورکیم است که با رسالهی تقسیم کار اجتماعی خود و تشخیص و تمایز دو نوع مجزای همبستگی در جوامع ماقبل مدرن و مدرن (همبستگی مکانیکی و همبستگی ارگانیک) به طور صریح به بحث پیرامون مسالهی تفکیک پرداخته است. مارکس با قرار دادن کانون مطالعات جامعهشناختی خود در بحث طبقات، به طور ضمنی به نوعی از تفکیک (تفکیک طبقاتی) پرداخته است. وبر نیز با مطرح کردن تفکیک نهاد خانواده از موسسهی اقتصادی به عنوان یکی از سه عامل اساسی در شکلگیری جامعهی سرمایهداری مدرن و افکندن شکافی پرناشدنی میان اخلاق مسئولیت و اخلاق غایات، از دریچهی دیگری بحث تفکیک را در جامعهشناسی گشوده است. با اینحال، مهمترین نکته در کار وبر در بحث تفکیک، پیوند زدن میان تفکیک و عقلانیت به عنوان وجه مشخصهی جهان مدرن است.
کارکردگرایان ساختاری ـ در راس آنها، پارسونز ـ در ادامهی کار دورکیم، با تفکیک نظام اجتماعی به خرده نظامهای مجزا، به روشنی فرآیند تفکیک در جامعهی مدرن را به نمایش گذاشتند. گرچه که بحث از تفکیک، به نظریهپردازان مکتب کارکردگرایی ساختاری محصور نمانده و مارکسیستهای ساختاری نظیر آلتوسر و پولانزاس نیز با بحث پیرامون خودمختاری نسبی نهادهای سیاست و اندیشه از نهاد اقتصاد، و همچنین تفکیک چهار نوع تمرین اجتماعی از یکدیگر، بر غنای بحث تفکیک در جامعهشناسی افزودهاند.
با این همه، نمونهی عالی مباحث نظری در خصوص تفکیک را باید در آثار جامعهشناس آلمانی و نظریهپرداز نظریهی سیستمها، نیکلاس لومان جستجو کرد؛ جایی که وی به بحث پیرامون سه سطح از تفکیک در جوامع ماقبل مدرن، باستانی و مدرن پرداخت و نوع ویژهای از تفکیک را به مثابهی عنصر بنیادین جامعهی مدرن مطرح کرد؛ اهمیت مفهوم «تفکیک» در نظریهی سیستمی لومان از جامعهی مدرن، همپای مفهوم «عقلانیت و افسونزدایی» به عنوان مشخصهی تمییزدهندهی جامعهی سرمایهداری مدرن از جوامع ماقبل مدرن، در نظریهی اجتماعی وبر است.
در مقابل بحث تفکیک در جامعهشناسی، نظریهپردازان دیگری به روشنی در راستای بحث پیرامون «تفکیکزدایی» گام برداشتهاند. جامعهشناس نومارکسیست آمریکایی، سی رایت میلز، در بحث خود از «نخبگان قدرت» در جامعهی امریکا نشان میدهد که چگونه در جامعهی مدرن آمریکا، آمیزهای از سیاستمداران، نظامیان و سرمایهداران، مرزهای ساحتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی را برای دستیابی به قدرت در هم میآمیزند. بحث میلز که به طور ضمنی بر تفکیکزدایی در جامعهی آمریکا دلالت دارد، زمانی تامل بیشتری میطلبد که به یاد آوریم میلز از منتقدان رادیکال نظریهی کارکردگرایی ساختاری پارسونز در جامعهی امریکا بود؛ نظریهای که به زعم میلز چیزی جز انتزاعات ذهنی و بافتههای مطوّل جامعهشناسی کارکردگرا نیست.
در نهایت اینکه پست مدرنیسم به عنوان رهیافتی آگاهانه در راستای تفکیکزدایی تلقی شده است. بحث کوتاهی در این خصوص در بخش پایانی مقاله طرح میشود.
این پژوهش درصدد است که سیر مفهومی «تفکیک» در جامعهشناسی را کاویده و گزارشی از تطور مفهومی تفکیک ارائه دهد.