- مکانیزمهای اجتماعی و نظریههای کلان مدرنیته؛ جهانهایی مجزا؟
- گانر سی. آکواج[۱] ـ دانشکده جامعهشناسی و جغرافیای انسانی دانشگاه اسلو نروژ ـ مجلهی Acta Sociologica – ۲۰۱۲ – ۵۶(۳) ۱۹۹–۲۱۲
- مقالهی درس جامعهشناسی نظری (تلفیق نظریهها؛ دکتر مسعود چلبی؛ نیمسال نخست ۹۵-۱۳۹۴)
- ترجمه و تلخیص: کمال رضوی[۲]
چکیده
در این مقاله، در تقابل با دیدگاه فراگیری که مکانیزمهای اجتماعی و نظریههای کلان مدرنیته را بهعنوان رویکردهایی متضاد در نظریهی اجتماعی در نظر میگیرند، استدلال خواهم کرد. تز اصلی من این است که حتی اگر این دو بهوضوح متفاوت از یکدیگر باشند، نقاط ضعف و قوت مکملی را به نمایش میگذارند. بدینترتیب، به نفع راهحلی مبتنی بر همکاری این دو برای همزیستی در جامعهشناسی استدلال خواهم کرد. سپس آنچه را راهحلی وبری به این جستار نامیدهام، ارائه خواهم کرد. بهطور دقیقتر، داعیهام این است که نظریهی کلان مدرنیته باید بهعنوان منظومهای برای مکانیزمهای اجتماعی در نظر گرفته شود. درنتیجه، نظریهی کلان مدرنیته میتواند بهطور مناسبتری مفصلبندی شده و بهطور تجربی مورد آزمون قرار گیرد، و نیز مکانیزمهای اجتماعی میتوانند با پروژهی کلاسیک جامعهشناسی پیوندی دوباره یابند؛ به این منظور که نظریهی جامعی از مدرنیته ساخته شود. ثمربخش بودن راهحل وبریام را با ارائهی یک مورد ویژه ـ جامعهشناسی آزادی ـ ترسیم خواهم کرد.
جامعهشناسی تحلیلی و کلاسیک: دوست یا دشمن؟
تولید نظریهی «کلان» مدرنیته (که ازاینپس با عنوان GTM[3] از آن یاد میشود) آرزوی جاهطلبانهی کلاسیک و بنیانگذار جامعهشناسی بوده است. هرچند به جامعهشناسانی که بر روی GTM کار میکنند باید در خصوص پارهای از کاستیهای GTMهای موجود انذار داد. بهطور خاص، آنها باید نگران کمبود مستمر مشخصات دقیق فرایندهای اجتماعی «برد میانه» باشند که حدواسط دوگانهگرایی بنیانهای کلان ساختار[۴] و شرایط خُرد وجودی (اگزیستانسیال) افراد هستند؛ کمبودی که عموماً خصلت چنین نظریههایی است. همچنین آنها باید نگران بنیانهای تجربی ضعیف بسیاری از GTMها باشند.
در دهههای گذشته، نظریهپردازی اجتماعی مبتنی بر مکانیزمهای اجتماعی (که ازاینپس SMها[۵] نامیده میشوند) جایگاه خود را در جامعهشناسی تقویت کرده است. برنامهی تحلیلی در نظریهی اجتماعی، با تأکیدش بر آزمون تجربی و با تمرکزش بر سازمان اجتماعی علّی واسط که سطح خرد را به سطح کلان پیوند میزند، واجد ظرفیت اصلاح هر دو نقطهضعف GTMهاست. هرچند مشکل رویکرد SM این است که آرزوی جاهطلبانهی جامعهشناختی کلاسیک مبنی بر تولید نظریهای جامع دربارهی جوامع مدرن را رها کرده است.
بنابراین، صرفاً جایگزین کردن رویکرد GTM با رویکرد SM هزینهی سنگینی را بر رشتهی جامعهشناسی وارد میکند. از این نکته، این پرسش برمیآید که در این مقاله درصدد پاسخ به آن هستم: آیا رویکرد کلاسیک GTM و رویکرد تحلیلی SM میتوانند همتراز شده و در یک راستا قرار گیرند؟ و اگر بلی، چگونه؟
…..
دریافت متن کامل ترجمهی مقاله «مکانیزمهای اجتماعی و نظریههای کلان مدرنیته؛ جهانهایی مجزا؟»
پینوشت
[۱]. Gunnar C Aakvaag
[۲]. بخشهایی از این مقاله برای رعایت اختصار ترجمه نشدهاند، بیآنکه چارچوب کلی مقاله آسیب ببیند یا نکات اصلی حذف شود؛ ازجمله بخشی که به بررسی نظریهی فردیتگرایی با هدف نشان دادن نقاط ضعف نظریههای کلان مدرنیته پرداخته است، مورد ترجمه قرار نگرفت ـ م.
[۳]. grandtheories ofModernity
[۴].structuralmacro-principles
[۵]. socialmechanisms